کد مطلب:1784 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:362

(18) خوف و رجاء
خوف و رجاء یا بیم و امید، دو حالت یا انفعال نفسانی هستند. خوف كه در زبان فارسی ترس خوانده می شود از جمله هیجانات روانی است. حالت ترس در همه انسان ها كم یا بیش پدید می آید. انسان در طی مراحل رشد از دوره نوزادی و كودكی تا بزرگ سالی، همواره حالت ترس را تجربه می كند. ترس انسان از آغاز تولد تا دوره بزرگسالی یكسان نیست؛ زیرا تجارب و آگاهی های او تغییر می كند و انسان از چیزی می ترسد كه برایش ناخوشایند و مضر باشد. یعنی به گونه ای از ناخوشایندی و ضرر رسانی آن چیز آگاه باشد.





بنابراین ترس هر كس از چیزها به تجارب و آگاهی های گذشته او بستگی دارد. زمانی كه انسان با امری ناخوشایند یا با یك ضرر و یا احتمال یك ضرر روبرو می شود، در شرایطی از آن می ترسد. این شرایط عبارتند از: مقدار ناخوشایندی آن چیز و یا ضرری كه از آن چیز به انسان می رسد، میزان احتمال پدید آمدن آن چیز و مقدار توانایی فرد در دفع آن.





اطلاع از این سه امر، گاه در اثر تجربه شخصی حاصل می شود و گاه با محاسبات علمی و عقلی به دست می آید. گاهی هم با اخبار دیگران و از طریق منابع موثق از این امور مطلع می شویم.





ممكن است كسی بگوید انسان در برخورد با امور ناشناخته كه هیچ انسانی آنها را تجربه نكرده است دچار ترس می شود پس نمی توان ترس را وابسته به تجارب و آگاهی های انسان دانست زیرا انسان گاه به سبب ناآگاهی و عدم تجربه از یك چیز می ترسد در پاسخ می گوییم هر امر تجربه ناشده ای، ترس آور نیست اگر انسان با امر نوظهوری مواجه شود كه در تجارب او موردی مشابه آن وجود ندارد با آن چیز محتاطانه برخورد می كند. این حالت احتیاطآمیز را ترس تعبیر می كنیم. بنابراین تجارب و آگاهی ها همواره در پدید آمدن حالت ترس مؤثراند؛ زیرا حتی در چنین مواردی رجوع به تجارب و آگاهی ها تعیین كننده حالت احتیاطآمیز در فرد است.





ترس در انسان آمادگی مقابله با امور ناخوشایند را پدید می آورد. تا زمانی كه ترس از حد معینی تجاوز نكند و به اضطراب بدل نشود، انسان می تواند امكانات خود را برای مقابله با امور آسیب زننده و ناخوشایند بسیج كند. بنابراین، ترس به خودی خود یك هیجان سودمند است، ولی اگر كسی از امور موهوم بترسد، ترس او سودمند نیست؛ زیرا او را از زندگی باز می دارد.





ترس از امور موهوم و چیزهایی كه مقابله با آنها محال است سودمند نیست. مثلا ترس از مرگ ترس بیهوده ای است زیرا هیچ كس نمی تواند جلوی مرگ را بگیرد. بیهوده بودن ترس از مرگ با طبیعی بودن آن منافاتی ندارد. عده ای از مرگ می ترسند چون مرگ را نابودی می شمارند و عده ای به این دلیل كه حوادث پس از مرگ را نمی شناسند. دسته ای نیز از مرگ می ترسند چون اعمال خویش و جزایی كه در انتظار آنهاست برایشان نامعلوم، یا معلوم ولی رنج آور است.





ترس از مرگ، به بعضی از این معانی، سودمند و حركت آفرین است و به بعضی دیگر از معانی بی فایده است. ترس از مرگ وقتی سودمند است كه عمل انسان را اصلاح كند و او را برای حساب آخرت آماده سازد وگرنه هیچ كس را گریزی از مرگ نیست.





امیرالمؤمنین(ع) می فرماید:





فما ینجو من الموت من خافه و لا یعطی القاء من احبه (127)





پس نه آن كه بیم مرگ دارد از آن رهد، و نه آن كه زندگی جاودانه خواهد بدان رسد.





رجاء كه در فارسی امید گفته می شود حالتی نفسانی است امید و امیدواری، نسبت به امور خوشایند پدید می آید انسان به اموری كه برای خود خوشایند و مفید می شناسد امید دارد. یعنی با تصور امور خوشایند و لذت و رضایت حاصل از به دست آوردن آنها حالت امید در انسان پدید می آید.





این حالت نفسانی در اثر تصور یا اطمینان از حصول آن امر خوشایند حاصل می شود، ولی انسان معمولا نسبت به عوامل و شرایط پدید آورنده آن امر خوشایند نیز ابراز امیدواری می كند. برای مثال كسی كه در بیابانی خشك راه گم كرده و به شدت تشنه است در جستجوی آب بر می آید. وقتی تصور می كند كه تلاش او به نتیجه خواهد رسید و تشنگی او برطرف خواهد شد در او حالت امید پدید می آید. همچنین وقتی به خاطر می آورد كه نیروهای كمكی درصدد یافتن او هستند می گوید من به نیروهای كمكی امید دارد. در این جا او به وسایط رفع تشنگی امید دارد ولی امید حقیقی او نسبت به آب است كه نوشیدن آن برایش خوشایند است.





حالت امید وقتی پدید می آید كه انسان احتمال به دست آوردن امری خوشایند را بدهد، یعنی شرایط و امكانات را برای رسیدن به آن چیز آماده ببیند. كسی كه به امور نامحتمل و یا امور بسیار نادر امیدوار است حالت طبیعی ندارد. بنابراین امید انسان به آگاهی ها و تجارب او درباره مطلوبیت امور و توانایی های خود و شرایط و امكانات بستگی دارد.





امید در انسان انگیزه تلاش را پدید می آورد. كسی كه امیدی ندارد ادامه زندگی برای او كسالت آور و حتی نامطلوب می شود؛ انسان ناامید انگیزه ای برای كار و تلاش ندارد و از حركت به سوی كمال باز می ماند.





بنابر آن چه تاكنون گفتیم حركت به سوی كمال فقط با وجود خوف و رجاء امكان پذیر می شود؛ زیرا هر حركت ارادی در صورتی به شكل صحیح انجام می گیرد كه اولا انگیزه و نیروی حركت موجود باشد و ثانیا موانع و خطرات برطرف شود. كسی كه در دل خود احساس خوف دارد، همواره آماده مقابله با موانع حركت و خطرات مسیر است. با وجود این آمادگی، امكان از میان برداشتن موانع فراهم می شود. مبارزه با موانع و خطرات، با امید رسیدن به مقصد و امید به توانایی در رفع موانع ممكن می شود. پس امید به آینده ای بهتر و اعتماد به توانایی های خود در رفع موانع انسان را به حركت می آؤرد با توجه به این مقدمات در می یابیم كه حضور همزمان خوف و رجا حركت به سوی كمال را ممكن می سازد.





امیرالمؤمنین(ع) فرموده اند:





خیر الاعمال اعتدال الخوف و الرجاء (128)





بهترین عمل اعتدل خوف و رجاء است.





خوف و رجاء حالاتی است كه در پی گیری هر هدف مهمی پیش می آید. بنابراین در همه روابط انسان، امكان بروز حالت ترس و امید وجود دارد. در رابطه انسان با خدا، انسان با محیط و حتی در رابطه انسان با خود، بروز این حالات ممكن است. این سه بخش از كتاب به بررسی خوف و رجاء در رابطه انسان با خداوند می پردازد.







خوف و رجاء و ایمان خدا

خوف و رجاء انسان در برابر خداوند نتیجه معرفت و ایمان به خداوند و صفات جمال و جلال اوست امام صادق(ع) فرموده اند:





من كان باللَّه عارفاً، كان من اللَّه خائفا و الیه راجیا و هما جناحا الایمان... (129)





هر كسی كه خداوند را بشناسد از او خائف و به او امیدوار است، خوف و رجاء دو بال ایمان هستند.





در روایت دیگری فرموده اند:





لا یكون المؤمن مؤمنا حتی یكون خائفا راجیا (130)





مؤمن تا زمانی كه بیمناك و امیدوار نسبت به خداوند نباشد مؤمن نیست.





انواع خوف در رابطه انسان و خداوند



1 - خوف از گناه

انسان با محبت به خداوند متعال و شناخت صفات جمال و جلال او از او فرمانبرداری می كند و به این وسیله به سوی كمال حركت می نماید كمال انسان همان تقرب او به پروردگار است. قرب خداوند نیازمند تلاش همیشگی انسان در فرمانبرداری از خداوند و دوری از نافرمانی است. این تلاش همیشگی انگیزه ای پایدار را می طلبد. كسی كه قرب خداوند را می خواهد و محبت او را در دل دارد تبعیت از فرامین خداوند و پیروی از دستورات اولیای دین را یگانه راه رسیدن به مقصد خود می داند. انسان در مسیر فرمانبری دچار لغزش و خطا می شود. این لغزش ها موجب پدید آمدن حالاتی روحی در انسان می شود. برخی از انسان ها پس از هر خطا و لغزش به انتقام و عذاب خداوند اندیشه می كنند و چنان شرمسار و نگران می شوند كه امید رستگاری را از دست می دهند. از میان رفتن امید به منزله از دست دادن یكی از دو بال حركت است. امید به موفقیت، و هوشیاری در برابر موانع موفقیت دو بال پرواز به سوی هر مقصدی است.





برخی دیگر از انسان ها هنگامی كه به لغزش و خطا مبتلا می شوند به رحمت و مغفرت پروردگار می اندیشند و در نتیجه امید خود را زنده نگه می دارند. این دسته از انسان ها اگر با اندیشیدن به رحمت و مغفرت پروردگار از مجازات پروردگار غافل شوند، رفته رفته به گناه و خطا عادت می كنند و از مسیر كمال باز می مانند. این افراد بال دیگر پرواز یعنی هوشیاری در برابر موانع موفقیت را از دست داده اند.





بهترین حالت روحی، از آن انسان هایی است كه همزمان با امید به رحمت و مغفرت به انتقام و عذاب خداوند نیز فكر می كنند. چنین افرادی هر دو بال پرواز را در اختیار دارند. امام صادق(ع) از پدر بزرگوارشان نقل كرده اند كه ایشان فرموده اند:





انه لیس من عبد مؤمن الا وفی قلبه نوران: نور خیفة و نور رجاء لو وزن هذا لم یزد علی هذا، و لو وزن هذا لم یزد علی هذا؛ (131)





در قلب بنده مؤمن دو نور است، نور بیم و نور امید؛ اگر این دو نور اندازه گیری شوند هیچ یك بیشتر از دیگری نیست.





امیرالمؤمنین(ع) در موعظه ای فرموده اند:





و ان استطعتم ان یشتد خوفكم من اللَّه و ان یحسن ظنكم به فاجمعوا بینهما، فان العبد انما یكون حسن ظنه بربه علی قدر خوفه من ربه و ان احسن الناس ظنا باللَّه اشدهم خوفا للَّه؛ (132)





و اگر توانستید كه هم از خدا سخت بترسید و هم بدو گمان نیك برید این دو را با هم فراهم آورید كه گمان نیك بنده نسبت به پروردگارش به اندازه ترس او از پروردگار است و خوش گمان ترین مردم به خداوند، هراسنده ترین آنها از خداست.





انسان هایی كه بیم و امید را به یك اندازه دارند، از سویی امیدوارند و انگیزه و انرژی حركت را در خود حفظ می كنند و از سوی دیگر دچار غفلت و غرور نیستند و در نتیجه در صدد جبران خطای گذشته بر می آیند.





خوف از گناه و حفظ امید به بخشایش و دستگیری خداوند، حركت انسان به سوی كمال و قرب پروردگار را بیمه می كند. چنین انسانی مشمول دعای امیرالمؤمنین(ع) است كه فرمود:





رحم اللَّه امرء... راغب ربه و خاف ذنبه، (133)





خدا بیامرزد كسی را كه... خدا را حاضر دید و از گناه ترسید.





امیرالمؤمنین(ع) در وصف یاران پیامبر می فرماید:





اذا ذكراللَّه هملت اعینهم حتی تبل جیوبهم و مادوا كما یمید الشجر یوم الریح العاصف خوفا من العقاب و رجاء للثواب؛ (134)





اگر نام خدا برده می شود چندان می گریستند كه گریبان هاشان تر گردد و می لرزیدند چنان كه درخت در روز تند باد می لرزد، از كیفری كه بیم آن داشتند و از امیدی كه به پاداش خداوند داشتند.







2 - خوف از غفلت و كوتاهی

كسی كه عظمت خداوند را می شناسد حتی اگر شناخت او اجمالی باشد به خوبی می داند كه هرگز نمی تواند اعمالی را انجام دهد كه در خور عظمت پروردگار باشد. چنین انسانی می داند كه عمل او در برابر فضل و رحمت پروردگار بسیار ناچیز است. او می داند كه هرگز نمی تواند شكر نعمت های پروردگار را به جای آورد. از سوی دیگر می داند كه اگر در حد توان خویش به طاعت و عبادت خداوند قیام كند پروردگار مهربان كمبودهای عمل او را به لطف خویش جبران می كند. چنین بنده ای از این خائف است كه در قیام به طاعت و عبادت پروردگار كوتاهی كرده باشد و در اثر ناآگاهی یا غفلت آن چه را در توان داشته ترك كرده باشد. چون احتمال چنین غفلتی همواره وجود دارد، بنده مؤمن هیچ گاه اعمال خود را كافی نمی داند و در هراس از غفلت به سر می برد. این هراس او را درباره گذشته و آینده بیمناك می كند. درباره غفلتی كه احتمالا در گذشته رخ داده از خداوند طلب بخشایش می كند و درباره غفلتی كه ممكن است پیش آید به خدا پناه می برد.





امیرالمؤمنین(ع) در خطبه همام درباره انسان متقی می فرمایند:





یبت حذراً... حذراً لما حذر من الغفله؛ (135)





شب در حالت ترس به سر می برد... ترسان از غفلتی كه مرتكب شده است.





انسان متقی چنان از احتمال غفلت می هراسد كه حتی در حال انجام اعمال صالح خائف است كه مبادا در اثر غفلت نتواند عمل خویش را آن گونه كه شایسته است انجام دهد.





امیرالمؤمنین(ع) درباره انسان متقی فرموده اند:





یعمل الاعمال الصالحه و هو علی وجل (136)





اعمال صالح را در حالی انجام می دهد كه در هراس است.





این هراس از آن روست كه احتمال می دهد برخلاف گمان او اعمالش نادرست و ناصالح باشد او از این كه زیان كار باشد بیم دارد و می ترسد مشمول این سخن پروردگار باشد كه فرمود:





قل هل ننبئكم بالاخسرین اعملا* الذین ضل سعیهم فی الحیوة الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا (137)





بگو: آیا شما را از زیانكاران مردم آگاه گردانم؟ آنان كسانی هستند كه تلاششان در زندگی دنیا به هدر رفته و خود می پندارند كه كار نیك انجام می دهند.







3 - خوف از عاقبت بد

ایمان به خداوند ارزشمندترین چیزی است كه دنیا و آخرت انسان را زیبا و آباد می گرداند. انسان مؤمن رستگاری خود را در گرو حفظ و رشد ایمان خود می داند. كسی كه می خواهد از هر خوفی رها شود و غم و اندوه، او را آزار ندهد باید ایمان خود را حفظ كند و اعمال صالح انجام دهد:





من أامن باللَّه والیوم الاخر و عمل صالحا فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون (138)





هر كس به خدا و روز بازپسین ایمان آورد و كار نیكو كند، پس بیم و اندوهی نخواهد داشت.





ولی حفظ ایمان كار دشواری است. ایمان انسان در مسیر زندگی همواره تهدید می شود. محبت دنیا و وابستگی به فرزندان و اموال ممكن است انسان را در دو راهی كفر و ایمان قرار دهد و ضعف ایمان موجب انتخاب مسیر و كفر و هلاكت گردد. خداوند متعال در سوره توبه ایات بیستم تا بیست و چهارم كسانی را كه ایمان آورده اند و از وابستگی های خویش به دنیا و محبت مال و فرزند رها شده اند و هجرت و جهاد كرده اند، رستگار و دارای بالاترین مقامات معرفی می فرماید و به آنان رحمت و رضوان و جاودانگی در بهشت را وعده می دهد؛ در حالی كه كسانی كه نمی توانند از این وابستگی ها رها شوند، در خطر بی ایمانی و گمراهی هستند.





قل ان كان اباءكم و ابناءكم و اخوانكم و ازواجكم و عشیرتكم و اموال اقتر فتموها و تجارة تخشون كسادها و مسكن ترضونها احب الیكم من اللَّه و رسوله و جهاد فی سبیله فتربصوا حتی یأتی اللَّه بامره و اللَّه لا یهدی القوم الفاسقین؛ (139)





بگو: اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالی كه گرد آورده اید و تجارتی كه از كسادش بیمناكید و سراهایی را كه خوش می دارید نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه وی دوست داشتنی تر است پس منتظر باشید تا خدا فرمانش را به اجرا در آورد و خداوند گروه فاسقان را هدایت نمی كند.





از دیگر چیزهایی كه ایمان انسان را تهدید می كند انحرافات فكری است. این انحرافات گاهی در نتیجه وابستگی های پنهان به دنیا و شهوات است و گاهی در اثر گناه و كوتاهی در عبادت و اطاعت خداوند پدید می آید. این عوامل را با مراقبت می توان تا حدودی چاره كرد ولی راهزنان ایمان بسیار زیادند و هر لحظه ممكن است ایمان انسان را بربایند و شقاوت و بیچارگی آخرت را پدید آورند. هر مؤمنی از خود می پرسد آیا می توانم تا پایان عمر ایمان خود را حفظ كنم و عمل خویش را چنان صالح سازم كه اهل سعادت باشم؟ و چون از آینده بی خبر است و بر ضعف و ناتوانی خود آگاه است احتمال می دهد خداوند عنایت و لطف خویش را از او بگیرد و او قادر به حفظ ایمان خود و پایداری بر عمل صالح نشود. نامعلوم بودن عاقبت انسان را هراسناك می كند هراس از عاقبت كار چنان است كه حتی برترین اولیاء خدا از عاقبت كار خود خائف هستند. البته مراتب ایمان و خوف آنان با انسان های معمولی متفاوت است ولی در این حقیقت با ما مشتركند كه باقی ماندن بر طریق صواب، جز با عنایت و لطف خداوند ممكن نیست.





امام علی بن الحسین (ع) با خدای خویش این گونه مناجات می كند:





لیت شعری اللشقاء ولدتنی امی ام للعناء ربتنی فلیتها لم تلدنی و لم تربنی، و لیتنی علمت امن اهل السعادة جعلتنی و بقربك و جوارك خصصتنی فتقر بذلك عینی و تطمئن له نفسی (140)





ای كاش می دانستم كه آیا مادرم مرا زاد تا اهل شقاوت باشم كه اگر چنین است پس كاش مرا نزاده بود و تربیت نمی كرد و ای كاش می دانستم كه آیا مرا اهل رستگاری قرار داده ای و به قرب و جوار خود مخصوصم داشته ای كه اگر چنین باشد چشم من روشنایی گیرد و نفسم آرام شود.





نامعلوم بودن عاقبت انسان و در تهدید همیشگی بودن آن خود نعمتی برای انسان است كه او را همواره آماده و هوشیار نگاه می دارد تا در برابر خطرات مقاومت خكند و اسباب رستگاری را در هر لحظه زندگی جستجو كند و نیروی خویش را برای تحصیل آن اسباب بسیج نماید.







4 - خوف از جهان پس از مرگ

از لحظه مرگ و تسلیم جان تا هنگام محاسبه قیامت و تا زمانی كه انسان ها جزای زندگی دنیایی خویش را می بینند و می گیرند همه این مراحل احوالی است كه تصور آنها انسان را بیمناك می كند. كسی كه معتقد است دنیا مزرعه آخرت است تمام شدن فرصت برای برداشت توشه را خوش نمی دارد و از لحظه پایان این فرصت می هراسد كسی كه ضعف خویش را می داند و بر لغزش های خود آگاه است و بر جهل خود نسبت به بسیاری از خطاها و كوتاهی ها واقف است می ترسد كه از پاسخ به نكیر و منكر باز ماند و در هنگام برپایی دادگاه عدل پروردگار از خجلت گناه سرافكنده شود و از رنج حسرت آزرده گردد و بر عذاب خداوند تاب نیاورد كه هیچ كس را چنین تاب و توانی نیست.





مرگ دروازه ورود به جهانی است كه آغاز آن تسلیم جان است و پایان آن دریافت نتیجه اعمال. تصور همه لحظات این جهان همچون زنگ خطری است كه غفلت را می زداید و هوشیاری را به ارمغان می آورد از همین روست كه یاد مرگ احیاگر لحظه های حیات است. بدون مرگ زندگی عین مردگی است. كسی كه از مرگ و احوال پس از آن بیمناك نباشد در همین جهان می میرد، چرا كه مرده كسی است كه از حركت باز می ماند و غفلت از مرگ انسان را از حركت پویا به سوی كمال محروم می سازد. از همین روست كه در روایات یاد مرگ را گرامی و مبارك داشته اند. امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند:





اوصیكم بذكر الموت و اقلال الغفلة عنه و كیف غفلتكم عما لیس یغفلكم (141)





شما را به یاد مرگ و كاستن از غفلت سفارش می كنم و چگونه از چیزی غافل شوید كه شما را فراموش نمی كند.





قطعیت و حتمیت مرگ از یك سو و نامعلوم بودن آن چه پس از مرگ بر سر ما خواهد آمد از سوی دیگر حقیقی است كه به زندگی طراوت می بخشد و خوف و رجاء را در دل انسان مؤمن ساكن می سازد. مرگ بهترین اندرزگوی انسان است. مشاهده هر مرگ برای چشمان بیدار و قلب های سالم همچون زنده شدن دوباره است. امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند:





فكفی واعظا بموتی عاینتموهم، حملوا الی قبورهم غیر راكبین و انزلوا فیها غیر نازلین (142)





مرده هایی را كه دیدید در موعظه شما بس است. آنان را به سوی قبرهاشان حمل كردند در حالی كه خود بر مركبی سوار نبودند و آنها را در گورها فرود آورند در حالی كه خودشان فرود نیامدند.





تصور صحیح از مرگ و حیات اخروی، معنای زندگی را عوض می كند. كسی كه به جهان آخرت ایمان ندارد و از مرگ بیمناك نیست هر كوششی می كند برای گریز از مرگ است زیرا خوردن، آشامیدن، پوشیدن، ورزش و خلاصه همه كارها را برای ماندن و بهتر ماندن انجام می دهد. تلاش برای ماندن، گریز از رفتن است و رفتن همان مرگ است و هیچ كس را از این رفتن گریزی نیست.





كل نفس ذائقة الموت





امیرالمؤمنین(ع) در موعظه ای بلیغ می فرمایند:





و انتم طرداء الموت ان اقمتم له اخذكم، و ان فررتم منه ادرككم، و هو الزم لكم من ظلكم. الموت معقود بنواصیكم. (143)





شما از ترس مرگ از جا جسته اید اگر بایستید شما را می رباید و اگر بگریزید شما را در می یابد مرگ از سایه هاتان با شما همراه تر است، مرگ به پیشانی شما چسبیده است.





كسی كه به قطعیت فرا رسیدن مرگ اندیشه كند و به جهان آخرت ایمان داشته باشد، كوشش او برای گریز از مرگ نیست بلكه هر كوششی به معنای پذیرش مرگ و شتافتن به سوی مرگ است تلاش چنین انسانی برای آبادانی آخرت است پس هر چه بیشتر در طریق عمل صالح و اخلاص می كوشد گامی استوارتر و با آرامش تر به سوی مرگ بر می دارد و خود از این حقیقت آگاه است كه می خواهد مرگ را به راحتی در آغوش كشد. پس عمل او گریز از مرگ نیست. او چنین كار بی حاصلی انجام نمی دهد بلكه این حقیقت را پذیرفته است و برای سرای باقی در كار و تلاش شده است. خطاب امیرالمؤمنین(ع) را چنین انسانی به گوش جان می شنود و در پی عمل صالح بر می آید آن جا كه فرمود:





فسابقوا - رحكمم اللَّه - الی منازلكم التی امرتم ان تعمروها والتی رغبتم فیها و دعیتم الیها؛ (144)





پس بر یكدیگر پیشی گیرید خدا شما را بیامرزاد به سوی منازلی كه به آن آبادانی آن امر شده اید و به سوی آن چه كه خواستار آن هستید و به سوی آن دعوت شده اید.





ایشان در جای دیگری می فرمایند:





و بادروا الموت و غمراته، امهدوا له قبل حلوله، و اعدوا له قبل نزوله، فان الغایة القیامه، و كفی بذلك و اعظا لمن عقل و معتبرا لمن جهل (145)





به استقبال مرگ و سختی های آن بروید و پیش از آن كه در رسد آماده پذیرائیش باشید و تا نیامده است مهیا شوید كه پایان كار قیامت است و این برای پند خردمند بس است و برای عبرت جاهل كافی است.





هراس مرگ و احوال پس از آن، در دل كسی جای می گیرد كه به عالم پس از مرگ ایمان داشته باشد و به آن اندیشه كند و امید به پاداش آخرت و لذت قرب و جوار پروردگار نیز از آن كسی است كه به عالم آخرت ایمان آورده و در سایه هراس از جهان پس از مرگ عمل خویش را الهی كرده باشد. بشارت هایی كه در قرآن كریم و روایات اهل بیت عصمت آمده است، امید را در دل پرهیزكاران زنده می كند و آنان را مهیای توشه گیری از این دنیا برای آخرت می سازد.





امیرالمؤمنین(ع) در كلامی با اشاره به آیه 73 سوره زمر امید را در دل ها زنده می كند:





«و سیق الذین اتقوا ربهم الی الجنة زمرا» قد أمن العذاب، و انقطع العقاب و زحزحوا عن النار، و اطمانت بهم الدار و رضوا المثوی والقرار. الذین كانت اعمالهم فی الدنیا زاكیة، واعینهم باكیة و كان لیلهم فی دنیاهم نهارا، تخشعا و استغفاراً، و كان نهارهم لیلا توحشا و انقطاعا. فجعل اللَّه لهم الجنة مآبا، و الجزاء ثوابا و كانوا احق بها واهلها فی ملك دائم، و نعیم قائم؛ (146)





و كسانی كه از پروردگارشان پروا داشته اند گروه گروه به سوی بهشت برده می شوند نه ترس عذاب دارند و نه بیم عقاب از آتش دور و در خانه امن آرام، و از جایگاه خود و آسودن در آن خشنودند. آنان كه در دنیا كارهاشان پاك و چشمانشان گریان بود و شب آنان در دنیا روز بود با خشوع كردن و مغفرت طلبیدن و روزشان شب بود با بریدن از مردم، پس خدا بهشت و جایگاهشان و ثواب را پاداششان قرار داد. و آنان شایسته آن ثواب در ملكی همیشگی و نعمتی پایدار بودند.





خوف از آن چه پس از مرگ پیش خواهد آمد به بهترین شكل در مناجات حضرت سجاد دیده می شود؛ آن جا كه این گونه مناجات می كنند:





فمالی لا ابكی، ابكی لخروج نفسی، ابكی لظلمة قبری، ابكی لضیق لحدی، ابكی لسؤال منكر و نكیر ایای، ابكی لخروجی من قبری عریانا ذلیلا حاملا ثقلی علی ظهری... (147)







5 - خوف دوری از خدا

آن چه تاكنون از انواع خوف در قلمرو رابطه انسان و خدا گفتیم به آینده انسان مربوط می شود. انسان از گناه می هراسد زیرا آینده گناهكار را هولناك می بیند، از غفلت بیمناك است زیرا آینده انسان غافل تیره و تار است و از مرگ و حوادث پس از آن می ترسد چون مرگ و جهان آخرت آینده گریزناپذیر اوست ولی بندگان برگزیده خدا و اولیاء معصوم او در دل خود خوفی دارند كه از هر خوفی برتر و در عین حال زیباترین جلوه بندگی انسان در برابر خداست. ولی خدا در هر لحظه به رضای خدا و به قرب و بعد خویش از خداوند می اندیشد و از این تصور كه شاید خداوند از او راضی نباشد و شاید اكنون دور از خدا به سر برد بیمناك می شود. او خدا را دوست دارد و دوری از خدا و سخط خدا را خوش نمی دارد. این نارضایتی و بعد در هر لحظه برای او ناخوشایند است خواه اكنون و در این جهان باشد و خواه پس از مرگ و در صحنه قیامت او را اگر به آتش عذاب بسپارند به رنج حاصل از آتش نمی اندیشد، بلكه دوری از خدا او را می آزارد.





امیرالمؤمنین(ع) وقتی عقوبت خدا را تصور می كند با خدای خویش چنین می گوید:





فلئن صیرتنی للعقوبات مع اعدائك و جمعت بینی و بین اهل بلائك و فرقت بینی و بین احبائك و اولیائك فهبنی یا الهی و سیدی و مولای و ربی صبرت علی عذابك فكیف اصبر علی فراقك؛ (148)





اگر مرا همراه دشمنانت به عقوبت ها دچار سازی و مرا با اهل عذاب همراه سازی و میان من و دوستان و اولیائت جدایی افكنی؛ ای معبود من! و ای آقا و مولای و پروردگار من! گیرم كه بر عذاب تو شكیبا باشم ولی چگونه می توانم دوری تو را تاب آورم.





برگزیدگان خداوند و امامان معصوم چنان محبت خدا را در دل دارند كه چون تصور آتش و عذاب جهنم را می كنند باز هم از دوستی خدا می گویند:





و لئن ادخلتنی النار لاخبرن اهل النار بحبی لك؛ (149)





و اگر مرا به آتش درآوری هر آینه جهنمیان را از محبت خود به تو آگاه سازم.





این سخنان كه در حال مناجات با خداوند بیان شده است نشان می دهد كه مهم ترین چیز در نزد اولیاء خداوند رضایت اوست. آنان خواستار نزدیكی به پروردگار خویشند و هیچ عذابی را بالاتر از دوری از خداوند نمی شناسند. ترس از بعد؛ مخصوص آینده نیست. هر لحظه زندگی می تواند در قرب و بعد از خدا سپری شود. پس اولیاء الهی می خواهند همواره به خدای خویش نزدیك باشند و در هر لحظه هراس دارند كه مبادا در بعد از او به سر برند.







سؤالات

1 - آیا حالت ترس در همه ادوار زندگی انسان یكسان است؟ چرا؟





2 - انسان از چه چیزهایی می ترسد؟





3 - چه شرایطی فراهم كننده ترس در انسان می باشند؟





4 - چرا می توان گفت: ترس به خودی خودیك هیجان سودمند است؟





5 - چرا ترس از امور موهوم و چیزهایی كه مقابله با آنها محال است (مثل مرگ) سودمند نیست؟





6 - برخی از علل ترس از مرگ را بیان كنید؟





7 - رجاء و امیدواری در انسان نسبت به چه اموری پدید می آیند؟





8 - رجاء و امیدواری در انسان به چه اموری بستگی دارد؟





9 - اثر امید در زندگی انسان چیست؟





10 - دلیل صحت این عبارت چیست: حركت به سوی كمال فقط با وجود همزمان خوف و رجاء امكان پذیر می شود؟





11 - منشأ خوف و رجاء انسان در مورد خداوند چیست؟





12 - برخی از انواع خوف انسان در رابطه با خدا را بیان كنید.





13 - چرا بنده مؤمن هیچ گاه اعمال خود را در ارتباط با خدا كافی نمی داند؟





14 - چرا بنده مؤمن متقی حتی در حال انجام اعمال صالح خائف است؟





15 - چرا حفظ ایمان كار دشواری است؟





16 - چرا اولیاء خدا از پایان كار خود نگران و خائف هستند؟





17 - آیا می توان نامعلوم بودن عاقبت انسان را نعمت شمرد؟





18 - جهت و علت ترس مؤمن از مرگ چیست؟





19 - چگونه یاد مرگ موجب تحرك و شادابی انسان می گردد؟





20 - چرا اولیاء الهی خوف دوری از خدا دارند؟







--------------------------------------------------------------------------------



پی نوشتها

127 -نهج البلاغه، خطبه 38.





128 - الحیاة، ج 1، ص 406.





129 - الحیاء، ج 1، ص 407.





130 - همان.





131 - الحیاة، ج 1، ص 406.





132 -نهج البلاغه، نامه 27.





133 -نهج البلاغه، خطبه 76.





134 -نهج البلاغه، خطبه 97.





135 -نهج البلاغه، خطبه 193.





136 - همان.





137 - كهف، 4 و 103.





138 - مائده، 69.





139 - توبه، 24.





140 - مناجات خمس عشرة، مناجات الخائفین.





141 -نهج البلاغه، خطبه 188.





142 - همان.





143 -نهج البلاغه، نامه 27.





144 -نهج البلاغه، خطبه 188.





145 -نهج البلاغه، خطبه 190.





146 - همان.





147 - دعای ابوحمزه ثمالی.





148 - دعای كمیل.





149 - دعای ابوحمزه ثمالی.